یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداریشان از منارههای غیرت این دیار به گوش میرسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لالههای سرخ دشتهای این خاک به یمن آنان به پا ایستادهاند. | | یاران غریبانه رفتند؛ اما هنوز بوی عطر جانمازشان شعر سپید یاس را میسراید. یاران رفتند و هنوز نام و یادشان زینتبخش کوچههای شهر است. ... و، من و تو،! | | در این ساحل باشکوه و امن آنان ایستادهایم و در این حضور عطرآگین و آسمانیشان در آرامشیم و از سرخی آنان دشتهایمان سرخ و لالهگون است. آنان مردان همیشه جاویدان این دیار دلیرانند. آنان آینههای تمامنمای راه عزت و شرف من و تواند. ... نگاه کن! نور از پیشانیهای به خاک افتاده آنان میطرواد. برخیز! دست در دست هم دهیم و در امتداد مهر بمانیم! | | |
تقدیم به علی اکبر حسین ای کوکب همیشهء خیمه ، سفر مکن باشد برو ، ولی جگرم را خبر مکن این قامت تو ، پیر شُدم تا بزرگ شد دیگر به جان ِ عمّه مرا پیر تر مکن جائی زمین بیفت، که عمّه نبیند ات این خواهر ِ غریب مرا ، خون جگر مکن از من مخواه ! جمع کنم پیکر تو را هرگز چنین معامله ای با پدر مکن من رهبر یک نسل و فرهنگی جوانم در نینوا دانشکده ایجاد کردم ...
|